رنگ های سرنوشت

پارت۱
شوگا:بابایی قربونت برم چرا گریه میکین اخه..من که نمیدونم باید چجوری ارومت کنم
با تقه ای که به در وارد شد قامت جین هیونگ رو دیدم
جین:شوگا ..اروم نشد ؟ جلسه داره شروع میشه تو حتما باید باشی!
شوگا:نه هیونگ اروم نمیشه
تقه ای به در خورد و خانم لی یکی از استایلیست هامون وارد شد
مینجی :ببخشید اقای مین اگه بخوایین من میتونم دخترتونو نگهدارم تا شما به کارتون برسین
شوگا:نه اخه زحمت میشه
مینجی:نه زحمتی نیست
رز رو به خانم لی دادم و با جین هیونگ از اونجا خارج شدم
بزارید خودمو معرفی کنم
من مین یونگی ملقب به شوگام و ۳۲ سالمه و عضو گروه بی تی اسم یه دختر ۱ ساله به اسم‌ رز دارم
همسرم پارک مینا مدل معروف کره و خواهر جیمین بود ‌‌من و مینا از طریق جیمینباهم اشنا شدیم ولی خاب ۶ ماهی میشه که از هم جدا شدیم اون میگفت من و رز مانع زندگیش میشیم
و نمیزاریم پیشرفت کنه
از روزی که جدا شدیم مجبورم رز رو هرجا که میرم با خودم ببرم چون به پرستارا اعتماد ندارم
تو کل دنیا الان فقط دخترم برام عزیز ترینه و مهمه
نامجون:هیونگ حواست کجاست
شوگا:چی کی ببخشید من ..حواسم پیش رز بود
جین:نگران نباش خانم لی پیششه
پی دی نیم:خاب بریم ادامه جلسه
یه تور جدید دارم براتون پسرا ...
این تور توی امریکاس شما باید توی ۳تا از شهر های امریکا کنسرت بزارید
که شامل
واشینگتن
هیوستون
نيويورکه
برای فردا هم با یه شرکت هواپیمایی صحبت کردم که شما رو با پرواز VAP ببره نیویورک اولین اجراتون اونجاس..من دیگه صحبتی ندارم ..پایان جلسه
اعضا:خسته نباشین
پی دی نیم: برین خونه خوب استراحت کنین برای فردا ‌.شوگا میشه چند لحظه باهات حرف بزنم
شوگا:بله حتما ..بفرماید
پی دی نیم:ببین پسرم راهمون دوره کارمون سخت نمیشه رز رو پیش پدر مادرت بزاری اخه هم برای خودت سخت میشه هم برای اون بچه
شوگا:رئیس رز کوچیکه پدر مادرمم پیرن توانایی مراقبت ازشو ندارن ‌...رز جز پیش من و جیمین پیش کس دیگه ای نمیمونه
پی دی نیم:باشه هرجور راحتی
از پی دی نیم خداحافظی کردم رفتم پیش جیمین
جیمین داشت از پشت شیشه با رز بازی میکرد ..رز بغل خانم لی بود خیلی باهاش جور شده بود انگار
جیمین:او هیونگ اومدی
شوگا:اومدم رز رو بگیرم باید زودتر برم خونه کلی کار دارم ‌.باید خونه رو تمیز کنم وسایلامو جمع کنم وسایلای رز رو جمع کنم کلی کار ریخته سرم
جیمین:شرمندم هیونگ
شوگا:تو برای چی پسر تو که کاری نکردی
جیمین:ولی مینا خواهر منه ..البته من دیگه اونو خواهر خودم نمیدونم..هیونگ فقط بهت بگم دیگه منتظر مینا نمون اون دیگه هیچ وقت نه به زندگی تو نه به زندگی رز برنمیگرده
شوگا:جیمین خودتو ناراحت نکن ..میدونم ازدواج کرده
جیمین:چ..چی از کجا میدونی
شوگا: مهم نیست..انگار فقط با زندگی کردن با من مشکل داشت (لبخند) ..برم رز رو بیارم بریم خونه
وارد اتاق شدم
(مینجی همون خانم لی هستش)
مینجی:اااا باباش اومد ..
رز:ب با ب.بببب
شوگا رز رو بغل کرد و بوسه ای روی لپش گذاشت
شوگا:اااا فرشته کوچولوم نمیدونی چقدر توی این یک ساعت دلم برات تنگ شده بوددد‌.دیگه باید بریم خونه
تعظیمی به مینجی کرد
شوگا:خیلی ممنونم خانم لی واقعا بهم کمک کردین ..
مینجی:نه بابا خواهش میکنم کاری نکردم که ..فقط اقای مین ..من توی تور امریکا هستم اگه اونجا خواستید رز رو جایی بزارید من هستم نگهش میدارم
شوگا:خیلی ممنونم واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم
مینجی:نیازی به تشکر نیست من قبلا معلم مهدکودک بودم ‌‌..خیلی وقت گذروندن با بچه هارو دوست دارم
شوگا:لطف کردین ..خدافظ
مینجی:خدافظ ..خدافظ رز کوچولو
رز با دستای کوچیکش برای مینجی بوس فرستاد و از باهاش بای بای کرد
ویو شوگا
بعد از5مین از کمپانی رسیدم خونه لباسام رو عوض کردم
بزور رز رو خوابوندم و خودم شروع کردم به جمع کردن خونه که زنگ خونه به صدا در اومد
به طرف ایفون رفتم تا ببینم کیه که دیدم......

تا پارت بعدی بای بای خوشحالا🪐🌝
دیدگاه ها (۸)

رنگ های سرنوشت

رنگ های سرنوشت

رنگ های سرنوشت

زیبای من

عشق مخفی پارت 5

پسرا کلی حرف زدن من یهو چشمم به یه کامنت خورد نوشته بود سولی...

روز های بعد تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط